تعداد بازدید : 9618

سفرنامه ماهیگیری در سکوی نفتی رخش بهمن 96

کاربر جديد تعداد پست : 100
سپاس شده  : 16

سفرنامه ماهیگیری در خلیج فارس – سکوی نفتی رخش – بهمن 96

سلام به همه ی رفقای گل

بعد از سالها با تشویق دوستان تصمیم گرفتم که سفرنامه نویسی رو دوباره شروع کنم با هدف انتشار تجربه ها و تقسیم حال و هوای خوب برنامه های ماهیگیری بین دوستانی که در جمع ما غایب بودند.

یکشنبه پانزدهم بهمن ساعت سه بعد از ظهر توی دفتر نشسته بودم که یکی از قرار های مهم کاریم برای چهارشنبه کنسل شد! با بی حوصلگی نگاهی به وضعیت هوای خلیج فارس انداختم که در نگاه اولیه بد نبود! یکمی ترغیب شدم و زنگ زدم به آقا رضا ناخدای قایقی که معمولا توی کیش مزاحمش می شیم که اونم گفت اوضاع بد نیست و تا چند ساعت دیگه خبر دقیق تری می ده! تقویم رو در آوردم و وضعیت ماه قمری رو نگاه کردم که دیدم در هفته سوم ماه قمری هستیم و اوضاع بد نیست!

از تیم سه نفره ی ما، فرهاد در گیر و دار پدر شدن بود! زنگ زدم به علی حاجی حسینی که تو این چند سال اخیر برنامه های ماهیگیری خیلی خوبی با هم رفتیم که گفت من دو هفته پیش اونجا بودم و خسته هستم و کار وضعیتش الان یکمی پیچیده هست و از این حرف ها ...

پنج دقیقه که با هم صحبت کردیم یهو اوضاع عوض شد و به اینجا کشید که علی گیر داده بود که فردا صبح زود بلیط بگیریم و بریم و من می گفتم بابا رفیق من اصلا در جریان نیست بذار یه زنگ بزنم بذار خودم برنامه ریزی کنم و علی می گفت که نه پس من تنها می رم!!!!

خلاصه با التماس زیاد راضیش کردم که یکروز صبر کنه و زنگ زدم به نفر سوم یعنی محمود و مکالمه اینطوری شروع شد که شماره ملیت چند بود؟ در حالی که داشت می گفت من گفتم راستی داریم می ریم ماهیگیری جنوب، الان دارم بلیط می خرم! خلاصه اونم که پایه گفت چه خوب بخر امروز می ریم یا فردا؟!؟

خلاصه پس فردا صبح تو فرودگاه همدیگه رو دیدیم بعد از سلام علیک و چونه زنی با مامور تحویل بار بخاطر وزن و اندازه ی نامتعارف وسایل سوار شدیم و کمتر از 2 ساعت بعد کیش بودیم، رضا رو دیدیم و وسایل رو گذاشتیم خونش و رفتیم سری به مغازه لوازم ماهیگیری فروشی ابراهیمی زدیم ، خرده ریزی خریدیم ، ناهاری خوردیم، تمام اجناس یک سوپرمارکت رو خریدیم و رفتیم اسکله.

وقتی رسیدیم اسکله رضا یکی از رفقای قدیمی رو دید که با لنچ می خواست بره سکوی رخش! ما هم چشمامون برقی زد و گفتیم ناخدا، ما هم قایق رو ببندیم به لنچ و با شما بیایم؟ ناخدا گفت ما 10-11 ساعت تو راهیم ها! ما هم گفتیم چه بهتر و سوار شدیم و زندگی آغاز شد!

صحنه ی بعدی من و محمود و علی تو کابین لنچ جوری روی تخت ناخدا خوابیده بودیم که برای خودش جا نبود که لنچ رو برونه!

با خواب و بگو بو بخند این 10-11 ساعت بسرعت گذشت و ما حدود ساعت10 شب رسیدیم سکو که بهترین ساعت بود.

تا رسیدن وسایل رو هم تا حدودی آماده کرده بودیم و وقتی رسیدیم بدون معطلی سوار قایق شدیم و ماهیگیری شروع شد.

شب اول خیلی خوب شروع شد و دسته ی تن بلک فین همینطوری دورمون می چرخید و حمله می کرد و یکمی عقب تر هم حمله های شیر رو می شد روی آب دید، ما هم شروع کردیم به جیگینگ و جیگ اسپین با هالکو!

مسابقه ی قدیمی ما(اولین ماهی، بزرگترین ماهی و بیشترین ماهی) همچنان برقرار و محمود که از اول شب در حال کری خوندن بود اولین ماهی رو گرفت و تا زیر قایق آورد و همینطور که در حال کری خوندن بود یهو ماهیش سبک شد! ماهی رو آورد بالا که دیدیم فقط یه کله باراکودا که هنوز دهنش تکون می خورد، از زیر آبشش هاش قطع شده! خلاصه کلی خندیدیم و این ماهی بحساب نیومد!

چند دقیقه بعد علی اولین ماهی رو گرفت که یک باراکودای دیگه بود و امتیاز اولین ماهی رو تصاحب کرد و بعد من یه ماهی گرفتم که لامصب بالا نمی یومد! بعد از نیم ساعت زور زدن با چرخ قدرتمند استلا 30.000 و توهم یک ماهی رکورد کم کم اومد زیر قایق که دیدیم یک تن بلک فین 5 کیلویی بیشتر نیست ولی نکتش این بود که قلاب به کمرش گرفته بود و به همین دلیل توان مبارزه ی عجیبی پیدا کرده بود

چند دقیقه بعد ماهی دوم به چوب علی زد که هالکو های سنگین رو با انرژی عجیبی پشت هم پرتاب می کرد و بعد یک ماهی به چوب محمود و بعد تن بلک فین دوم به چوب من و دوباره طناب کشی با این موجود رام نشدنی شروع شد...

ادامه در قسمت بعدی ...

ارادتمند آرش امینی.

 

 

کاربر جديد تعداد پست : 100
سپاس شده  : 16
سفرنامه ماهیگیری در سکوی نفتی رخش بهمن 96 سفرنامه ماهیگیری در سکوی نفتی رخش بهمن 96 سفرنامه ماهیگیری در سکوی نفتی رخش بهمن 96 سفرنامه ماهیگیری در سکوی نفتی رخش بهمن 96
کاربر جديد تعداد پست : 100
سپاس شده  : 16

سفرنامه ماهیگیری در خلیج فارس – سکوی نفتی رخش – بهمن 96(قسمت دوم)

سلام به دوستان و همراهان عزیز

خوب به اینجا رسیده بودیم که یک ماهی تن به چوب من زده بود و طناب کشی با حرارت بالا در جریان بود، نکته ی عجیب این بود که این ماهی با اینکه جثه ی خیلی بزرگی نداره ولی تسلیم ناپذیر مبارزه می کنه و این موضوع با تجربیات قبلی من یکمی ناهماهنگ بود، خلاصه بعد از دقایقی طولانی زور زدن و داد و فریاد رفقا در راهنمایی هایی که به ذهنشون می رسید باز سرو کله ی یک تن کوچیک زیر قایق پیدا شد و تمام فانتزی های ذهن منو که منتظر یک ماهی رکورد بود خراب کرد!

بچه ها شروع کردن به خندیدن و احتمالا داشتن فکر می کردن که من خیلی شلوغش می کنم! با تعجب زیاد دیدم که این ماهی هم قلاب بجای دهنش به کمرش گیر کرده و این موضوع نشون می ده که این ماهی در حالت حمله خیلی دقیق نیست و جای خوشبختی هست که آرواره ی دندان داری نداره

خلاصه بعد از این صید دوم جوری خسته شده بودم که ترجیح دادم یکمی استراحت بدم و یک نوشابه انرژی زا بخورم چون هنوز تا صبح راه زیادی مونده بود.

من فکر می کردم که این ماهی تن که هرمزگانی ها به اون زرده می گن همون تن بلک فین هست ولی می دیدم که این ماهی خطوط پررنگ آبی زیبایی در کنارش داره که البته بعد از مدتی که از آب خارج می شه محو می شوند ولی تن هایی که بعنوان بلک فین در سکوی فروزان قبلا صید کرده بودیم این خطوط رو نداشتند، یک هوایی بزرگتر بودند  و از نظر شکلی هم تفاوت هایی داشتند که با دیدن عکس های قدیمی مشخص تر هم شد، پس حالا مطمئن هستم که تن زرده بلک فین نیست ولی دقیقا نمی دونم که اسم انگلیسی اون چی هست و اگر کسی از دوستان در این زمینه اطلاعاتی داشت، حتمن با انتشار اون منو خوشحال خواهد کرد.

بگذریم، در همین حال و هوا بودیم که علی یک ماهی قدرتمند گرفت و مبارزه ی طولانیی شروع شد و شاید سی دقیقه طول کشید که با حداکثر فشار در مبارزه ماهی به عمقی برسه که بتونیم ببینیمش و وقتی که بالا اومد با کمال تعجب دیدیم که اینم یک زرده ی دیگه هست و باز قلاب به کمرش گیر کرده!!! خوب البته بد هم نشد و من از اتهام فیلم بازی کردن در بالا آوردن ماهی تبرئه شدم!

مدتی بعد دوباره علی یه ماهی قدرتمند دیگه گرفت و مبارزه ی خوبی شروع شد و من از نوع مبارزه و فرار هایی که ماهی داشت فورا متوجه شدم که این یکی دیگه زرده نیست، خلاصه با اینکه ماهی 2 تا فرار حسابی انجام داد و یکیش شاید 50 متر نخ برد، خیلی زودتر از زرده ها بالا اومد و ما چشممون به جمال اولین شیر این برنامه که البته آخریش هم شد روشن شد!

محمود فوری گاف و چماق رو آورد و گاف رو با مهارت به ماهی زد و به دلیل منشوری بودن این قسمت از توضیح نحوه ی توی قایق آوردن شیر ماهی با اون آرواره ی ترسناکش صرف نظر می کنم.

خلاصه این شب که البته وضعیت صید بد هم نبود همینطوری گذشت و در طول ساعت های بعدی هر کدوم از ما 2-3 تا ماهی دیگه هم گرفتیم که همه یا زرده بودن و یا باراکودا

کم کم هوا روشن شد و ما هم که حسابی خسته و داغون شده بودیم، دست از ماهیگیری کشیدیم و نشستیم تو سینه ی قایق و نون و پنیری در آوردیم و جای همه ی شما خالی صبحانه ای خوردیم و من و محمود بلند شدیم و گفتیم ما می ریم تو لنچ و یک چرتی می زنیم، علی هم که طبق معمول موتور اتمی خودشو روشن کرده بود گفت نه من همچنان به ماهیگیری ادامه می دم!

من و محمود در حالی که بخاطر یک شب تا صبح جیگ کردن با جنازه خیلی تفاوتی نداشتیم وارد اتاق ناخدا شدیم و روی تخت دراز کشیدیم و محمود در کمتر از 15 ثانیه خوابش برد و چشمتون روز بد نبینه! یک صدای خر و پف با قدرت 150 دسیبل از فاصله ی چند سانتیمتری شروع به نواختن کرد اونم با ریتم هوی متال و با تغییر گام هر 10 ثانیه!

من در حالی که آماده می شدم خودم رو برای خود کشی به دریا بندازم با صدای داد و فریاد علی به خودم اومدم که می گفت نخوابید نخوابید ماهی داره عالی می زنه!

اینو که شنیدم در حالی که با فریاد محمود رو بیدار می کردم از اتاقک پریدیم بیرون و سوار قایق شدیم و ماهیگیری دوباره شروع شد.

اینو هم توضیح بدم که لنج ما خودش 2 تا قایق کوچیک هم داشت هر کدوم با یک موتور 15 که اونها رو هم به آب انداخته بودیم و خلاصه از لحاظ قایق وفور نعمت بود و هر کسی سوار یک قایق مشفول ماهیگیری شدیم.

اونروز صبح هم موفق شدیم با صید ساردین که خیلی زیاد و راحت می شد گرفت چند تا سرخوی دندونی بزرگ و تعداد زیادی باراکودا دم سیاه و چند تا شیری نسبتا بزرگ و هامور های کوچیک و یک کبوتر صید کنیم که برای اون ساعت صید بدی نبود، صید ماهی با ساردین زنده هم خیلی جالب و سرگرم کننده است و هم به قلق و مهارت و تجربه بخصوصی احتیاج داره خلاصه تا ساعت 12 ظهر به همین منوال گذشت و دیگه چیزی به مردن ما نمونده بود که بلاخره گرسنگی و خستگی ماهیگیری رو متوقف کرد و ناهاری خوردیم و دوباره برای خوابیدن به لنج برگشتیم.

نکته ی مهم در این ساعت این بود که کم کم شدت باد در حال افزایش بود و موج ها در حال بلند تر شدن .

ادامه در قسمت بعدی...

ارادتمند آرش امینی

کاربر جديد تعداد پست : 100
سپاس شده  : 16
سفرنامه ماهیگیری در سکوی نفتی رخش بهمن 96 سفرنامه ماهیگیری در سکوی نفتی رخش بهمن 96 سفرنامه ماهیگیری در سکوی نفتی رخش بهمن 96 سفرنامه ماهیگیری در سکوی نفتی رخش بهمن 96 سفرنامه ماهیگیری در سکوی نفتی رخش بهمن 96 سفرنامه ماهیگیری در سکوی نفتی رخش بهمن 96
کاربر جديد تعداد پست : 100
سپاس شده  : 16

سفرنامه ماهیگیری در خلیج فارس – سکوی نفتی رخش – بهمن 96(قسمت سوم)

سلام به دوستان و همراهان عزیز

از تاخیر زیادی که پیش آمد پوزش می طلبم، قبل از اینکه به مقوله ی جالب ناهار بپردازم در مورد روش های ماهیگیری مورد استفاده در این برنامه توضیحاتی رو لازمه که اضافه کنم.

جیگینگ: در مورد جیگینگ توضیحات مفصلی رو قبلا در قالب یکی دوتا مقاله نوشتم که اگر علاقمند بودید می تونید اونها رو در سایت www.irfishing.ir  پیدا کنید، ما در این برنامه از تکنیک های اسپید جیگ ترکیبی و اسلو جیگ کلاسیک استفاده می کردیم که برای شب، معمولا وزن طعمه ها 250 گرم و برای روز 160-200 گرم انتخاب می شد و همگی از نوع غیرمتوازن بودند.

در عین حال در هرمزگان استفاده از هالکو های پر شده با سرب حسابی رونق داره و ما هم برای اینکه این تجربه رو از دست ندیم هر کدوم به سلیقه ی خودمون 3 رنگ از طعمه های هالکو رو همونجا پر کردیم و اتفاقا نتیجش هم بد نبود، البته طبق تعریف نمی شه به این کار ورتیکال جیگینگ گفت ولی خیلی نزدیک به جیگینگ هست و شاید همین واژه ای که مصطلح شده " جیگ اسپین" بهترین تعریف برای اینکار باشه.

در این برنامه بازه های اجرای تکنیک ما با طعمه های جیگ معمولا حدود 20 متر از کف و با طعمه های هالکو تمام عمق 90 متری آب در سکوی رخش بود.

روش دیگه ای که در این برنامه زیاد مورد استفاده قرار گرفت صید حشینه (ماهی های طعمه مثل ساردین و انواع کوچکتر) و ماهیگیری بوسیله ی اونهاست:

در این روش برای صید حشینه از قلاب خالی یا برای نتیجه ی بهتر از قلاب های آماده شش پر استفاده می کنیم و با پیدا کردن عمق حرکت دسته ی حشینه ها و تکون دادن قلاب های خالی یا ششپر لای اونها ، اونها رو گرفته و به همون صورت بعنوان طعمه استفاده می کنیم.

در شرایط نوری روز و عمق کم ماهیگیری شما باید از قلاب غیر مسلح شده( بدون محافظ سیمی) برای استتار بهتر استفاده کنید که خوب ریسک بریده شدن نخ توسط ماهی های شکارچی بخصوص باراکودای دم سیاه که متخصص بریدن لیدر هست افزایش پیدا می کنه و شما برای مقابله با این ریسک چاره ای بجز هوشیاری صد در صد و سرعت عمل بالا در کشش سریع چوب ندارید ولی در شب یا عمق ماهیگیری زیاد شما می تونید با یک سیم تک رشته ی استیل سایز 0.5 یا 0.6 و استفاده از این سیم ها برای افزایش طول ساق قلاب شانس بریده شدن لیدر رو تا حد زیادی کاهش بدید.

نکته ی مهم دیگه ای که باید به اون توجه کرد نیاز به یک چوب با نوک سنسیتیو(حساس، رجوع شود به فاکتور جدید rod taper) برای راندمان بهتر در این روش هست بطوری که استفاده از چوب های جیگ هوی با لور ویت 250 گرم در این روش تقریبا نشدنی و ناممکن هست.

خوب برگردیم به روایت ناهار و معرفی ذائقه ی منحصر به فرد دوست عزیزم علی حاجی حسینی:

"آقا شما چی می خورید؟ کباب؟ نه! جوجه کباب؟ نه! خورشت؟ نه! آهان زرشک پلو؟ نه! ماهی؟ نه!

ببخشید شما گیاه خوار هستید؟ نه!

کلا گوشت و مرغ چجوری می خورید؟ معمولا نمی خورم!

پس گیاه خوار هستید؟ نه! چی می خورید پس؟ نیمرو بزنم براتون؟ چی؟ نیمرو؟ اصلا حرفشو نزن!

چی پس؟ من در 98% مواقع یا تن ماهی می خورم اونم با برند گالاکسی یا سالاد اولویه اونم فقط با کالباس مرغ! البته سس مایونز دلپذیر فراموش نشه!

پس ما هم که کلی تن ماهی و کالباس از انواع مختلف خریده بودیم، در اولین خیانت تمام کالباس های مرغ رو خوردیم و علی رو با کنسروهای تن ماهی گالاکسی تنها گذاشتیم :دی

بعد از ناهار و اطلاع علی از عمق مصیبت وارده، دوباره فورا سوار قایق ها شدیم و ماهیگیری رو شروع کردیم، بچه ها همه با طعمه حشینه زنده مشغول شدن و من باز گیر دادم به جیگ و همین انتخاب لج بازانه باعث شد که جلو افتادگی در مسابقه ی تعداد رو که با مصیبت به دست آورده بودم به راحتی به علی واگذار کنم و علی در این برنامه برنده ی هر سه مسابقه شد!

ولی من کم کم متوجه شدم که ملوان لنج هم داره با استفاده از طعمه ی جیگ ماهی های کبوتر رو صید می کنه و بعد از اینکه یکمی بهش دقت کردم دیدم که روی قابق می ایسته و طعمه رو به کف می فرسته وبعد با استفاده از هر دو دست و با مهارت و سرعت سرسام آوری طعمه رو بالا می کشه که اتفاقا این روش که البته با کمی تفاوت ممکنه بخشی از تکنیک روش جیگبنگ "های پیچ" باشه با راندمان خوبی هم عمل می کنه و ماهی های کبوتر با سایز خوبی بالا میاره

پس من فورا از ملوان جزییات این روشش رو پرسیدم و اونهم با غرور مخصوص ماهیگیرهای محلی گفت که این روش برای شما قابل استفاده نیست و شما نمی تونید با این سرعتی که من کار می کنم با چوب و چرخ طعمه رو بالا بیارید!

این ادعا با کمی کل کل از طرف من همراه شد و بلاخره 6 نفر جمع شدن و قرار شد این ادعا رو تست کنیم! با اعلام شروع رضا ناخدای قایق خودمون بالا کشیدن طعمه شروع شد ...

به نظر شما سرعت بالا کشیدن طعمه توسط دو دست یک ماهیگیر با تجربه بیشتر هست یا سرعت چرخ شیمانو استلا 30.000؟

چون این خاطره از خلیج فارس برای شما نقل می شه و هندی نیست پس لطفا واقع بینانه حدس بزنید تا در قسمت پایانی نتیجه رو برای شما تعریف کنم.

ارادتمند آرش امینی.

 

 

کاربر جديد تعداد پست : 100
سپاس شده  : 16
سفرنامه ماهیگیری در سکوی نفتی رخش بهمن 96 سفرنامه ماهیگیری در سکوی نفتی رخش بهمن 96 سفرنامه ماهیگیری در سکوی نفتی رخش بهمن 96
کاربر جديد تعداد پست : 100
سپاس شده  : 16

سفرنامه ماهیگیری در خلیج فارس – سکوی نفتی رخش – بهمن 96(قسمت چهارم)

سلام به دوستان و همراهان عزیز

خوب قبل از اینکه برنده مسابقه سرعت بین چرخ استلا 30.000 و یک ماهیگیر محلی با تجربه رو معرفی کنم یکمی در مورد سرعت این چرخ و همینطور تخمین سرعت یک ماهیگیر که با دست یک طعمه جیگ رو بالا می کشه، توضیح می دم:

استلا 30.000 از نظر ریت گیربکس یکی از کندترین چرخ هاست،  ریت گیربکسش 1 به 4.4 هست یعنی به ازای هر دور چرخوندن دسته، روتور 4.4 دهم دور می تونه دور اسپول بچرخه که در مقابل سرعت چرخ های اسپینینگ متداول مثل پن بتل و اسپین فیشر و شیمانو استرادیک ایکس جی و خیلی از چرخ های دیگه که سرعتشون 1 به 6.2 هست خیلی کم سرعت به حساب میاد ولی در عوض به مدد اسپول غول پیکرش در واقع یکی از سریعترین چرخ های دنیاست و به ازای هر دور دسته 133 سانتیمتر نخ جمع می کنه یعنی اگر با سرعت زیاد دسته رو بچرخونی مثلا 7 دور در ثانیه، یچیزی در حدود ثانیه 10 متر نخ بالا میاد( یکمی کمتر)

از طرفی وقتی یک ماهیگیر با تجربه روی قایق ایستاده باشه و با هر 2 دست نخ رو با سرعت بالا بیاره، هر بار جمع کردن تا آرنج با دو دست حدود 2.5 متر نخ  جمع می کنه و در هر ثانیه حدود 4 بار قادر به این کار هست، یعنی اینجا هم روی کاغد تقریبا در هر ثانیه 10 متر نخ جمع می شه، پس مشخص هست که این یک رقابت بسیار نزدیک بود و پیش بینی برنده کار آسونی نبود!

ولی در عمل وقتی شروع مسابقه اعلام شد من که اگر باعث بدنامی استلا می شدم مجبور بودم خودم رو همونجا غرق کنم با تمام قدرت فقط دسته رو چرخوندم و اینکار فقط با صدای برخورد هرزگرد با حلقه ی جلویی چوب متوقف شد و استلا برنده شد ولی با اختلاف فقط نیم ثانیه! هر دو نفر احساس می کردیم که یکم سریعتر هم ممکن بود عمل کنیم ولی خوب همین نتیجه کافی بود که نظر رفقای محلی نسبت به چوب  و چرخ حسابی عوض بشه .

این نکته رو هم باید اضافه کنم که با یک تغییر کوچیک مثلا اگر استلا یک سایز کوچیکتر مثلا 20.000 بود که سایز تخصصی جیگینگ هست و طبیعتا کم سرعت تر، باخت استلا حتمی بود(( استلا 20.000 با پسوند پی جی تولید می شه که مخصوص جیگینگ هست و برای اینکه امکان اجرای تکنیک های اسلو جیگ رو( که عموتا برای چرخ های اورهد طراحی شدند) داشته باشه سرعت جمع کردن نخش یک متر به ازای هر دور دسته است)).  

خوب بعد از مسابقه دوباره به ماهیگیری ادامه دادیم و در این بین ماهی های خوبی هم صید کردیم تا بلاخره یکی از کارگرهای سکو با ایما و اشاره توجه ما رو جلب کرد و اطلاع داد که هوا داره خراب می شه! حسابی بین موافقان یک شب دیگه موندن و موافقان رفتن بحث درگرفت و من و محمود که تجربه برخورد با طوفان در سکو فروزان رو هم داشتیم اینبار طرف موافقان رفتن رو گرفتیم و برگشتیم به لنچ و در حالی که همه کمک می کردیم کمک کنیم که قایق های کوچک لنچ رو با قرقره بالا بکشیم با ماهی های صید شده(اونهایی که به لنچ منتقل شده بودن و تو یخچال قایق اصلی نبودن) عکسی با عجله گرفتیم و در حالی که همه ی وسایل رو به اتاق زیر عرشه منتقل کرده بودیم سعی کردیم یه ماهی هم سرخ کنیم که افزایش شدید و ناگهانی ارتفاع موج ها باعث شد که ماهیتابه با روغن داغ برگرده روی آقا رضا ناخدای قایق و خلاصه بعد از یکمی درمان سوختگی دوباره پلو رو با همون تن ماهی ها خوردیم و راه افتادیم سمت کیش.

قبل از اینکه به حواشی برگشتن بپردازم این موضوع رو اضافه کنم که در این برنامه اتفاق جالبی افتاد و برای اولین بار یک تیم از ماهیگیران غیر بومی رو در سکو ملاقات کردیم که جناب مهدی مسگری و امین خان (متاسفانه فامیلشون رو نمی دونم) بودند و از دیدنش لذت بردیم، جناب مسگری زحمت کشیدند و از قایق خودشون از یکی از صید های علی فیلم گرفتند که اون رو هم در ادامه فوروارد می کنم.

به هر حال تقریبا در حالی که هوا رو به تاریکی بود راه افتادیم که این مسیر 75 مایلی (اگر درست یادم مونده باشه) رو برگردیم، طی مسیری تقریبا 10 ساعته در شب واقعا خطرناک هست بخصوص که با لنچ باشی که سرعت خیلی کمی داره و بخصوص لنچ ما که اتاقک ناخدا به سمت راست پنجره نداشت که نزدیک شدن کشتی ها قابل رویت باشه و خلاصه در این شرایط جدا از اینکه تمام مدت در هوشیاری کامل باید از روی چراغ های سبز و سفید و قرمز نوع و سرعت و جهت حرکت هر کشتی رو تشخیص بدی و محاسبه کنی که ما از جلوی اون رد می شیم یا پشتش یا احیانا به هم برخورد می کنیم وباید تغییر مسیر بدیم بهتره که اگه نذری چیزی هم بلدیم انجام بدیم که سالم برسیم ساحل!

هر ساعت که می گذشت بر شدت و ارتفاع موج ها افزوده می شد به نحوی که یکی دوبار احساس کردم که لنج برگشت! خلاصه این دلهره کافی نبود و در صحنه ی بعدی ناخدا متوجه شد که یک کشتی پرسرعت رو که از راست نزدیک می شد به دلیل نبود پنجره سمت راست ندیده و وقتی که دید تقریبا کار از کار گذشته بود و در حالی که با همون سرعت فورا لنچ رو در دنده ی عقب قرار داد، سکان رو تا آخر پیچوند و خوشبختانه کشتی هم ما رو دیده بود و با سرعت تغییر مسیر داد و خلاصه بصورت باورنکردنی از فاصله ی چند متری دیواره های بلند کشتی رد شدیم و با برخورد با موج حاصل از حرکت کشتی نزدیک بود یکی از قایق ها که طناب مهارش پاره شد پرت شه توی آب و خلاصه با مصیبت از این حادثه رد شدیم ولی همچنان هوای طوفانی وضعیتش خراب تر می شد تا حادثه ی بعدی رو برامون ساخت!

ناخدا که از پاره شدن طناب مهار قایق ها نگران شده بود از اتاقک بیرون رفت که طناب ها رو بررسی کنه  که در همین لحظه لنچ با یک موج خیلی بلند برخورد کرد که باعث شد ناخدای خوشتیپ ما با دماغ روی یخچال بزرگ لنچ فرود بیاد و موفق شد قسمت بزرگی از آب دریا رو به رنگ قرمز دربیاره! و ما البته خدا رو شکر کردم که یخچال جلوش بود و در اون تاریکی مطلق توی آب نیوفتاد!

هیچی خلاصه بعد از تحمل مشقات دریانوردی در شب و در هوای طوفانی ساعت 1 نیمه شب رسیدیم ساحل و فوری یک خونه که قبلا هماهنگ کرده بودیم رو تحویل گرفتیم و بعد از دوش گرفتن فوری نوبت به سفارش غذا رسید.

یک پیتزایی پیدا کردیم که ساعت 2 صبح در حال سرویس دادن بود و خلاصه من و محمود سفارشمون رو دادیم و علی تا حدود 3 صبح برای پیتزافروش بیچاره توضیح داد که پیتزایی می خواد که گوشت و قارچ و فلفل و زیتون و مرغ و ... نداشته باشه و طرف بهش گفت ولش کن! چی داشته باشه؟ که متوجه شد کالباس مرغ و پنیر و نون! ...

خلاصه قبل از صرف شام برای فردا ساعت 2 بعد از ظهر بلیط خریدیم و صبح یه چرخی زدیم توی شهر و بعد رفتیم فرودگاه که به دلیل هنگ بودن مخ، علی از گیت رد شد و با بارهای ما رفت و من و محمود طبق معمول جا موندیم! ولی خدا رو شکر تونستیم برای ساعت 4 بلیط جور کنیم که خودش در تعطیلات 22 بهمن شبیه معجزه بود و برگشتیم تهران.

پ ن: نکنید آقا! چه کاریه! نکنید!.

ارادتمند آرش امینی.

کاربر جديد تعداد پست : 100
سپاس شده  : 16
سفرنامه ماهیگیری در سکوی نفتی رخش بهمن 96 سفرنامه ماهیگیری در سکوی نفتی رخش بهمن 96 سفرنامه ماهیگیری در سکوی نفتی رخش بهمن 96 سفرنامه ماهیگیری در سکوی نفتی رخش بهمن 96 سفرنامه ماهیگیری در سکوی نفتی رخش بهمن 96 سفرنامه ماهیگیری در سکوی نفتی رخش بهمن 96 سفرنامه ماهیگیری در سکوی نفتی رخش بهمن 96 سفرنامه ماهیگیری در سکوی نفتی رخش بهمن 96 سفرنامه ماهیگیری در سکوی نفتی رخش بهمن 96 سفرنامه ماهیگیری در سکوی نفتی رخش بهمن 96 سفرنامه ماهیگیری در سکوی نفتی رخش بهمن 96 سفرنامه ماهیگیری در سکوی نفتی رخش بهمن 96 سفرنامه ماهیگیری در سکوی نفتی رخش بهمن 96 سفرنامه ماهیگیری در سکوی نفتی رخش بهمن 96 سفرنامه ماهیگیری در سکوی نفتی رخش بهمن 96
شماره صفحه
برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
شبکه اجتماعی تخصصی ماهیگیران ایران

برای عضویت در خبرنامه
ایمیل خود را وارد کنید