تعداد بازدید : 9617

سفرنامه ماهیگیری در سکوی نفتی رخش بهمن 96

کاربر جديد تعداد پست : 100
سپاس شده  : 16

سفرنامه ماهیگیری در خلیج فارس – سکوی نفتی رخش – بهمن 96(قسمت دوم)

سلام به دوستان و همراهان عزیز

خوب به اینجا رسیده بودیم که یک ماهی تن به چوب من زده بود و طناب کشی با حرارت بالا در جریان بود، نکته ی عجیب این بود که این ماهی با اینکه جثه ی خیلی بزرگی نداره ولی تسلیم ناپذیر مبارزه می کنه و این موضوع با تجربیات قبلی من یکمی ناهماهنگ بود، خلاصه بعد از دقایقی طولانی زور زدن و داد و فریاد رفقا در راهنمایی هایی که به ذهنشون می رسید باز سرو کله ی یک تن کوچیک زیر قایق پیدا شد و تمام فانتزی های ذهن منو که منتظر یک ماهی رکورد بود خراب کرد!

بچه ها شروع کردن به خندیدن و احتمالا داشتن فکر می کردن که من خیلی شلوغش می کنم! با تعجب زیاد دیدم که این ماهی هم قلاب بجای دهنش به کمرش گیر کرده و این موضوع نشون می ده که این ماهی در حالت حمله خیلی دقیق نیست و جای خوشبختی هست که آرواره ی دندان داری نداره

خلاصه بعد از این صید دوم جوری خسته شده بودم که ترجیح دادم یکمی استراحت بدم و یک نوشابه انرژی زا بخورم چون هنوز تا صبح راه زیادی مونده بود.

من فکر می کردم که این ماهی تن که هرمزگانی ها به اون زرده می گن همون تن بلک فین هست ولی می دیدم که این ماهی خطوط پررنگ آبی زیبایی در کنارش داره که البته بعد از مدتی که از آب خارج می شه محو می شوند ولی تن هایی که بعنوان بلک فین در سکوی فروزان قبلا صید کرده بودیم این خطوط رو نداشتند، یک هوایی بزرگتر بودند  و از نظر شکلی هم تفاوت هایی داشتند که با دیدن عکس های قدیمی مشخص تر هم شد، پس حالا مطمئن هستم که تن زرده بلک فین نیست ولی دقیقا نمی دونم که اسم انگلیسی اون چی هست و اگر کسی از دوستان در این زمینه اطلاعاتی داشت، حتمن با انتشار اون منو خوشحال خواهد کرد.

بگذریم، در همین حال و هوا بودیم که علی یک ماهی قدرتمند گرفت و مبارزه ی طولانیی شروع شد و شاید سی دقیقه طول کشید که با حداکثر فشار در مبارزه ماهی به عمقی برسه که بتونیم ببینیمش و وقتی که بالا اومد با کمال تعجب دیدیم که اینم یک زرده ی دیگه هست و باز قلاب به کمرش گیر کرده!!! خوب البته بد هم نشد و من از اتهام فیلم بازی کردن در بالا آوردن ماهی تبرئه شدم!

مدتی بعد دوباره علی یه ماهی قدرتمند دیگه گرفت و مبارزه ی خوبی شروع شد و من از نوع مبارزه و فرار هایی که ماهی داشت فورا متوجه شدم که این یکی دیگه زرده نیست، خلاصه با اینکه ماهی 2 تا فرار حسابی انجام داد و یکیش شاید 50 متر نخ برد، خیلی زودتر از زرده ها بالا اومد و ما چشممون به جمال اولین شیر این برنامه که البته آخریش هم شد روشن شد!

محمود فوری گاف و چماق رو آورد و گاف رو با مهارت به ماهی زد و به دلیل منشوری بودن این قسمت از توضیح نحوه ی توی قایق آوردن شیر ماهی با اون آرواره ی ترسناکش صرف نظر می کنم.

خلاصه این شب که البته وضعیت صید بد هم نبود همینطوری گذشت و در طول ساعت های بعدی هر کدوم از ما 2-3 تا ماهی دیگه هم گرفتیم که همه یا زرده بودن و یا باراکودا

کم کم هوا روشن شد و ما هم که حسابی خسته و داغون شده بودیم، دست از ماهیگیری کشیدیم و نشستیم تو سینه ی قایق و نون و پنیری در آوردیم و جای همه ی شما خالی صبحانه ای خوردیم و من و محمود بلند شدیم و گفتیم ما می ریم تو لنچ و یک چرتی می زنیم، علی هم که طبق معمول موتور اتمی خودشو روشن کرده بود گفت نه من همچنان به ماهیگیری ادامه می دم!

من و محمود در حالی که بخاطر یک شب تا صبح جیگ کردن با جنازه خیلی تفاوتی نداشتیم وارد اتاق ناخدا شدیم و روی تخت دراز کشیدیم و محمود در کمتر از 15 ثانیه خوابش برد و چشمتون روز بد نبینه! یک صدای خر و پف با قدرت 150 دسیبل از فاصله ی چند سانتیمتری شروع به نواختن کرد اونم با ریتم هوی متال و با تغییر گام هر 10 ثانیه!

من در حالی که آماده می شدم خودم رو برای خود کشی به دریا بندازم با صدای داد و فریاد علی به خودم اومدم که می گفت نخوابید نخوابید ماهی داره عالی می زنه!

اینو که شنیدم در حالی که با فریاد محمود رو بیدار می کردم از اتاقک پریدیم بیرون و سوار قایق شدیم و ماهیگیری دوباره شروع شد.

اینو هم توضیح بدم که لنج ما خودش 2 تا قایق کوچیک هم داشت هر کدوم با یک موتور 15 که اونها رو هم به آب انداخته بودیم و خلاصه از لحاظ قایق وفور نعمت بود و هر کسی سوار یک قایق مشفول ماهیگیری شدیم.

اونروز صبح هم موفق شدیم با صید ساردین که خیلی زیاد و راحت می شد گرفت چند تا سرخوی دندونی بزرگ و تعداد زیادی باراکودا دم سیاه و چند تا شیری نسبتا بزرگ و هامور های کوچیک و یک کبوتر صید کنیم که برای اون ساعت صید بدی نبود، صید ماهی با ساردین زنده هم خیلی جالب و سرگرم کننده است و هم به قلق و مهارت و تجربه بخصوصی احتیاج داره خلاصه تا ساعت 12 ظهر به همین منوال گذشت و دیگه چیزی به مردن ما نمونده بود که بلاخره گرسنگی و خستگی ماهیگیری رو متوقف کرد و ناهاری خوردیم و دوباره برای خوابیدن به لنج برگشتیم.

نکته ی مهم در این ساعت این بود که کم کم شدت باد در حال افزایش بود و موج ها در حال بلند تر شدن .

ادامه در قسمت بعدی...

ارادتمند آرش امینی

برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
شبکه اجتماعی تخصصی ماهیگیران ایران

برای عضویت در خبرنامه
ایمیل خود را وارد کنید