تعداد بازدید : 9638

سفرنامه ماهیگیری در سکوی نفتی رخش بهمن 96

کاربر جديد تعداد پست : 100
سپاس شده  : 16

سفرنامه ماهیگیری در خلیج فارس – سکوی نفتی رخش – بهمن 96(قسمت چهارم)

سلام به دوستان و همراهان عزیز

خوب قبل از اینکه برنده مسابقه سرعت بین چرخ استلا 30.000 و یک ماهیگیر محلی با تجربه رو معرفی کنم یکمی در مورد سرعت این چرخ و همینطور تخمین سرعت یک ماهیگیر که با دست یک طعمه جیگ رو بالا می کشه، توضیح می دم:

استلا 30.000 از نظر ریت گیربکس یکی از کندترین چرخ هاست،  ریت گیربکسش 1 به 4.4 هست یعنی به ازای هر دور چرخوندن دسته، روتور 4.4 دهم دور می تونه دور اسپول بچرخه که در مقابل سرعت چرخ های اسپینینگ متداول مثل پن بتل و اسپین فیشر و شیمانو استرادیک ایکس جی و خیلی از چرخ های دیگه که سرعتشون 1 به 6.2 هست خیلی کم سرعت به حساب میاد ولی در عوض به مدد اسپول غول پیکرش در واقع یکی از سریعترین چرخ های دنیاست و به ازای هر دور دسته 133 سانتیمتر نخ جمع می کنه یعنی اگر با سرعت زیاد دسته رو بچرخونی مثلا 7 دور در ثانیه، یچیزی در حدود ثانیه 10 متر نخ بالا میاد( یکمی کمتر)

از طرفی وقتی یک ماهیگیر با تجربه روی قایق ایستاده باشه و با هر 2 دست نخ رو با سرعت بالا بیاره، هر بار جمع کردن تا آرنج با دو دست حدود 2.5 متر نخ  جمع می کنه و در هر ثانیه حدود 4 بار قادر به این کار هست، یعنی اینجا هم روی کاغد تقریبا در هر ثانیه 10 متر نخ جمع می شه، پس مشخص هست که این یک رقابت بسیار نزدیک بود و پیش بینی برنده کار آسونی نبود!

ولی در عمل وقتی شروع مسابقه اعلام شد من که اگر باعث بدنامی استلا می شدم مجبور بودم خودم رو همونجا غرق کنم با تمام قدرت فقط دسته رو چرخوندم و اینکار فقط با صدای برخورد هرزگرد با حلقه ی جلویی چوب متوقف شد و استلا برنده شد ولی با اختلاف فقط نیم ثانیه! هر دو نفر احساس می کردیم که یکم سریعتر هم ممکن بود عمل کنیم ولی خوب همین نتیجه کافی بود که نظر رفقای محلی نسبت به چوب  و چرخ حسابی عوض بشه .

این نکته رو هم باید اضافه کنم که با یک تغییر کوچیک مثلا اگر استلا یک سایز کوچیکتر مثلا 20.000 بود که سایز تخصصی جیگینگ هست و طبیعتا کم سرعت تر، باخت استلا حتمی بود(( استلا 20.000 با پسوند پی جی تولید می شه که مخصوص جیگینگ هست و برای اینکه امکان اجرای تکنیک های اسلو جیگ رو( که عموتا برای چرخ های اورهد طراحی شدند) داشته باشه سرعت جمع کردن نخش یک متر به ازای هر دور دسته است)).  

خوب بعد از مسابقه دوباره به ماهیگیری ادامه دادیم و در این بین ماهی های خوبی هم صید کردیم تا بلاخره یکی از کارگرهای سکو با ایما و اشاره توجه ما رو جلب کرد و اطلاع داد که هوا داره خراب می شه! حسابی بین موافقان یک شب دیگه موندن و موافقان رفتن بحث درگرفت و من و محمود که تجربه برخورد با طوفان در سکو فروزان رو هم داشتیم اینبار طرف موافقان رفتن رو گرفتیم و برگشتیم به لنچ و در حالی که همه کمک می کردیم کمک کنیم که قایق های کوچک لنچ رو با قرقره بالا بکشیم با ماهی های صید شده(اونهایی که به لنچ منتقل شده بودن و تو یخچال قایق اصلی نبودن) عکسی با عجله گرفتیم و در حالی که همه ی وسایل رو به اتاق زیر عرشه منتقل کرده بودیم سعی کردیم یه ماهی هم سرخ کنیم که افزایش شدید و ناگهانی ارتفاع موج ها باعث شد که ماهیتابه با روغن داغ برگرده روی آقا رضا ناخدای قایق و خلاصه بعد از یکمی درمان سوختگی دوباره پلو رو با همون تن ماهی ها خوردیم و راه افتادیم سمت کیش.

قبل از اینکه به حواشی برگشتن بپردازم این موضوع رو اضافه کنم که در این برنامه اتفاق جالبی افتاد و برای اولین بار یک تیم از ماهیگیران غیر بومی رو در سکو ملاقات کردیم که جناب مهدی مسگری و امین خان (متاسفانه فامیلشون رو نمی دونم) بودند و از دیدنش لذت بردیم، جناب مسگری زحمت کشیدند و از قایق خودشون از یکی از صید های علی فیلم گرفتند که اون رو هم در ادامه فوروارد می کنم.

به هر حال تقریبا در حالی که هوا رو به تاریکی بود راه افتادیم که این مسیر 75 مایلی (اگر درست یادم مونده باشه) رو برگردیم، طی مسیری تقریبا 10 ساعته در شب واقعا خطرناک هست بخصوص که با لنچ باشی که سرعت خیلی کمی داره و بخصوص لنچ ما که اتاقک ناخدا به سمت راست پنجره نداشت که نزدیک شدن کشتی ها قابل رویت باشه و خلاصه در این شرایط جدا از اینکه تمام مدت در هوشیاری کامل باید از روی چراغ های سبز و سفید و قرمز نوع و سرعت و جهت حرکت هر کشتی رو تشخیص بدی و محاسبه کنی که ما از جلوی اون رد می شیم یا پشتش یا احیانا به هم برخورد می کنیم وباید تغییر مسیر بدیم بهتره که اگه نذری چیزی هم بلدیم انجام بدیم که سالم برسیم ساحل!

هر ساعت که می گذشت بر شدت و ارتفاع موج ها افزوده می شد به نحوی که یکی دوبار احساس کردم که لنج برگشت! خلاصه این دلهره کافی نبود و در صحنه ی بعدی ناخدا متوجه شد که یک کشتی پرسرعت رو که از راست نزدیک می شد به دلیل نبود پنجره سمت راست ندیده و وقتی که دید تقریبا کار از کار گذشته بود و در حالی که با همون سرعت فورا لنچ رو در دنده ی عقب قرار داد، سکان رو تا آخر پیچوند و خوشبختانه کشتی هم ما رو دیده بود و با سرعت تغییر مسیر داد و خلاصه بصورت باورنکردنی از فاصله ی چند متری دیواره های بلند کشتی رد شدیم و با برخورد با موج حاصل از حرکت کشتی نزدیک بود یکی از قایق ها که طناب مهارش پاره شد پرت شه توی آب و خلاصه با مصیبت از این حادثه رد شدیم ولی همچنان هوای طوفانی وضعیتش خراب تر می شد تا حادثه ی بعدی رو برامون ساخت!

ناخدا که از پاره شدن طناب مهار قایق ها نگران شده بود از اتاقک بیرون رفت که طناب ها رو بررسی کنه  که در همین لحظه لنچ با یک موج خیلی بلند برخورد کرد که باعث شد ناخدای خوشتیپ ما با دماغ روی یخچال بزرگ لنچ فرود بیاد و موفق شد قسمت بزرگی از آب دریا رو به رنگ قرمز دربیاره! و ما البته خدا رو شکر کردم که یخچال جلوش بود و در اون تاریکی مطلق توی آب نیوفتاد!

هیچی خلاصه بعد از تحمل مشقات دریانوردی در شب و در هوای طوفانی ساعت 1 نیمه شب رسیدیم ساحل و فوری یک خونه که قبلا هماهنگ کرده بودیم رو تحویل گرفتیم و بعد از دوش گرفتن فوری نوبت به سفارش غذا رسید.

یک پیتزایی پیدا کردیم که ساعت 2 صبح در حال سرویس دادن بود و خلاصه من و محمود سفارشمون رو دادیم و علی تا حدود 3 صبح برای پیتزافروش بیچاره توضیح داد که پیتزایی می خواد که گوشت و قارچ و فلفل و زیتون و مرغ و ... نداشته باشه و طرف بهش گفت ولش کن! چی داشته باشه؟ که متوجه شد کالباس مرغ و پنیر و نون! ...

خلاصه قبل از صرف شام برای فردا ساعت 2 بعد از ظهر بلیط خریدیم و صبح یه چرخی زدیم توی شهر و بعد رفتیم فرودگاه که به دلیل هنگ بودن مخ، علی از گیت رد شد و با بارهای ما رفت و من و محمود طبق معمول جا موندیم! ولی خدا رو شکر تونستیم برای ساعت 4 بلیط جور کنیم که خودش در تعطیلات 22 بهمن شبیه معجزه بود و برگشتیم تهران.

پ ن: نکنید آقا! چه کاریه! نکنید!.

ارادتمند آرش امینی.

برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
شبکه اجتماعی تخصصی ماهیگیران ایران

برای عضویت در خبرنامه
ایمیل خود را وارد کنید