تعداد بازدید : 9648

سفرنامه ماهیگیری در سکوی نفتی رخش بهمن 96

کاربر جديد تعداد پست : 100
سپاس شده  : 16

سفرنامه ماهیگیری در خلیج فارس – سکوی نفتی رخش – بهمن 96

سلام به همه ی رفقای گل

بعد از سالها با تشویق دوستان تصمیم گرفتم که سفرنامه نویسی رو دوباره شروع کنم با هدف انتشار تجربه ها و تقسیم حال و هوای خوب برنامه های ماهیگیری بین دوستانی که در جمع ما غایب بودند.

یکشنبه پانزدهم بهمن ساعت سه بعد از ظهر توی دفتر نشسته بودم که یکی از قرار های مهم کاریم برای چهارشنبه کنسل شد! با بی حوصلگی نگاهی به وضعیت هوای خلیج فارس انداختم که در نگاه اولیه بد نبود! یکمی ترغیب شدم و زنگ زدم به آقا رضا ناخدای قایقی که معمولا توی کیش مزاحمش می شیم که اونم گفت اوضاع بد نیست و تا چند ساعت دیگه خبر دقیق تری می ده! تقویم رو در آوردم و وضعیت ماه قمری رو نگاه کردم که دیدم در هفته سوم ماه قمری هستیم و اوضاع بد نیست!

از تیم سه نفره ی ما، فرهاد در گیر و دار پدر شدن بود! زنگ زدم به علی حاجی حسینی که تو این چند سال اخیر برنامه های ماهیگیری خیلی خوبی با هم رفتیم که گفت من دو هفته پیش اونجا بودم و خسته هستم و کار وضعیتش الان یکمی پیچیده هست و از این حرف ها ...

پنج دقیقه که با هم صحبت کردیم یهو اوضاع عوض شد و به اینجا کشید که علی گیر داده بود که فردا صبح زود بلیط بگیریم و بریم و من می گفتم بابا رفیق من اصلا در جریان نیست بذار یه زنگ بزنم بذار خودم برنامه ریزی کنم و علی می گفت که نه پس من تنها می رم!!!!

خلاصه با التماس زیاد راضیش کردم که یکروز صبر کنه و زنگ زدم به نفر سوم یعنی محمود و مکالمه اینطوری شروع شد که شماره ملیت چند بود؟ در حالی که داشت می گفت من گفتم راستی داریم می ریم ماهیگیری جنوب، الان دارم بلیط می خرم! خلاصه اونم که پایه گفت چه خوب بخر امروز می ریم یا فردا؟!؟

خلاصه پس فردا صبح تو فرودگاه همدیگه رو دیدیم بعد از سلام علیک و چونه زنی با مامور تحویل بار بخاطر وزن و اندازه ی نامتعارف وسایل سوار شدیم و کمتر از 2 ساعت بعد کیش بودیم، رضا رو دیدیم و وسایل رو گذاشتیم خونش و رفتیم سری به مغازه لوازم ماهیگیری فروشی ابراهیمی زدیم ، خرده ریزی خریدیم ، ناهاری خوردیم، تمام اجناس یک سوپرمارکت رو خریدیم و رفتیم اسکله.

وقتی رسیدیم اسکله رضا یکی از رفقای قدیمی رو دید که با لنچ می خواست بره سکوی رخش! ما هم چشمامون برقی زد و گفتیم ناخدا، ما هم قایق رو ببندیم به لنچ و با شما بیایم؟ ناخدا گفت ما 10-11 ساعت تو راهیم ها! ما هم گفتیم چه بهتر و سوار شدیم و زندگی آغاز شد!

صحنه ی بعدی من و محمود و علی تو کابین لنچ جوری روی تخت ناخدا خوابیده بودیم که برای خودش جا نبود که لنچ رو برونه!

با خواب و بگو بو بخند این 10-11 ساعت بسرعت گذشت و ما حدود ساعت10 شب رسیدیم سکو که بهترین ساعت بود.

تا رسیدن وسایل رو هم تا حدودی آماده کرده بودیم و وقتی رسیدیم بدون معطلی سوار قایق شدیم و ماهیگیری شروع شد.

شب اول خیلی خوب شروع شد و دسته ی تن بلک فین همینطوری دورمون می چرخید و حمله می کرد و یکمی عقب تر هم حمله های شیر رو می شد روی آب دید، ما هم شروع کردیم به جیگینگ و جیگ اسپین با هالکو!

مسابقه ی قدیمی ما(اولین ماهی، بزرگترین ماهی و بیشترین ماهی) همچنان برقرار و محمود که از اول شب در حال کری خوندن بود اولین ماهی رو گرفت و تا زیر قایق آورد و همینطور که در حال کری خوندن بود یهو ماهیش سبک شد! ماهی رو آورد بالا که دیدیم فقط یه کله باراکودا که هنوز دهنش تکون می خورد، از زیر آبشش هاش قطع شده! خلاصه کلی خندیدیم و این ماهی بحساب نیومد!

چند دقیقه بعد علی اولین ماهی رو گرفت که یک باراکودای دیگه بود و امتیاز اولین ماهی رو تصاحب کرد و بعد من یه ماهی گرفتم که لامصب بالا نمی یومد! بعد از نیم ساعت زور زدن با چرخ قدرتمند استلا 30.000 و توهم یک ماهی رکورد کم کم اومد زیر قایق که دیدیم یک تن بلک فین 5 کیلویی بیشتر نیست ولی نکتش این بود که قلاب به کمرش گرفته بود و به همین دلیل توان مبارزه ی عجیبی پیدا کرده بود

چند دقیقه بعد ماهی دوم به چوب علی زد که هالکو های سنگین رو با انرژی عجیبی پشت هم پرتاب می کرد و بعد یک ماهی به چوب محمود و بعد تن بلک فین دوم به چوب من و دوباره طناب کشی با این موجود رام نشدنی شروع شد...

ادامه در قسمت بعدی ...

ارادتمند آرش امینی.

 

 

برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
شبکه اجتماعی تخصصی ماهیگیران ایران

برای عضویت در خبرنامه
ایمیل خود را وارد کنید